سرخجه
پسرم چندروزی بود که به شدت تب میکردی مثل اتیش توتب میسوختی وبه هیچی میل نداشتی توکه این همه سرلاک با اشتها میخوردی وقتی بهت میدادم همه رو بالا میاوردی .
عزیزم پسر مظلومم تواین چندروز اب شدی اون گردن کوچولو وسفیدت باریک ولاغرشد واون پاهای تپل مپلت هم دیگه لاغرشده مهمترازهمه اون لپای خوشمزت اب شد .
بعدازچندروزتب متوجه شدم که دونه های قرمزی روی صورت وگردن وشکمت هست وقتی بردیمت دکتر گفت کوچولوی شما سرخجه دراورده خیلی ترسیدم اخه توانقدر بی حال ومظلوم بودی که دلمو اتیش میزدی خوشبختانه الان خیلی بهترشدی وانشالا زود زود خوب بشی عزیزم گل پسرم .
پسر خوشرو وبازیگوشم این چندروز دیگه نه حوصله خندیدن داشتی ونه حوصله بازی کردن حسابی حالمونو
گرفتی عزیزم تو مگه نمیدونی مامانیت خیلی کم طاقته و تاب دیدن مریضیتو نداره عزیز مامان دوباره واسم
بخندتا دنیاروبهم بدن دوباره مثل همیشه منوبوس کن با اون دهن خوشمزت منومیبوسی وصورتموخیس
میکنی دلم واسه اون روزا تنگ شده زودخوب شوتاباهم بازی کنیم طاهای من زندگی من خدانکنه دیگه تومریض بشی انشالا هرچی درد وبلاداری بیاد واسه مامان نفسم عسلکم گلبرگم.