طاها وشب های احیا
ماه رمضان امسالم رفت اما ماه رمضون امسال من با پارسال فرق داشت امسال گل پسرم پیشم بود.
قندوعسل مامان پارسال ماه رمضون توشکمم بودی ومن وتوباهم روزه میگرفتیم وروزی یه جزء قران میخوندیم هرچندامسال نذاشتی قران ختم کنم وخیلی عقب موندم ولی بازم با وجودتورنگ وبوی دیگه ای داشت .
توتو ماه رمضون تا سحربیدارمیموندی وسحری میخوردی اقاجون خرما دهنت میذاشت تندتند مک میزدی پسمل شکموی مامان هیچی رو ردنمیکنه.فدای اون شمکت
شبهای احیا تورومسجدبردیم خداراشکراذیت نکردی توبغل دخترعمه نازی اروم وساکت به نوحه گوش میدادی واجازه دادی مامانی راحت شبهای قدرواحیاکنه تومسجدباهم قران خوندیم شماهم گوش میدادی وقران گذاشتم روسرت ودستاتوبردم بالا ودعاکردیم با اون دستای کوچولوت از خدا خواستی که مادربزرگ(مامان بابایی) زودتر خوب بشه و خدا همه مریض هاروشفابده .
پسرگلم مرسی که اذیتم نکردی واروم بودی واجازه دادی قران بخونم وبرات دعاکنم تاهمیشه صحیح وسالم وپسرمومن وخوبی باشی.
گل پسرم طاعات وعباداتت قبول باشه .شب زنده داریت قبول باشه.
اما انگارتوهنوزفکرمیکنی ماه رمضونه چون تاسحربیداری فداتشم دیگه عیدفطراومدوماه رمضون رفت.