ازنوزادی تا چهارماهگی شازده کوچولو
جا داره اینجا از اقاجون طاها تشکرکنم واسه اینکه وقتی طاها به دنیا اومد واسش خیلی زحمت کشید وهمه سنت پیغمبر واون کارای که پیامبر (ص)بعداز به دنیا اومدن طفل فرموده بودند براش انجام داد.
طاهاکوچولوی من وقتی توبه دنیا اومدی اقاجون اولین کاری که کرد اذان واقامه تو گوشت خوند.
بعداز مراسم هفته ونامگذاریت روزهفتمت بود که برطبق سفارش پیامبر(ص) موهای سرتوتراشید وبه وزن موهات نقره داد یادمه بابایی موهاتو گرفته بود تومشتش وبا اقاجون بردنش وزنش کنن موهای ناز ولطیفت ده گرم بوداقاجون انگشترنقرشوکه هم وزن موهات بود به فقیرداد .
بعدازتراشیدن موهات طبق سنت رسول خدا(ص)نوبت به عقیقه وچال کردن استخوناش رسید.
اینارونوشتم که بدونی اقاجون چقدر دوست داره وواسه اینکه شما یه پسرمومن وباخدا وهمچنین دوستدارپیامبرواهل بیت بشی چقدرواست زحمت کشید.
منم همین جا از بابای خوبم تشکرمیکنم واز خدای مهربون میخوام سایش همیشه روسرم باشه.
ازخاطرات یک ماهگیت میخوام بگم که توتوی یک ماهگی شبا فقط گریه میکردی وواقعا چندنفرباید درخدمتت میبودن روزاهم که همش میخوابیدی وخوابتم انقدرسنگین بود که هرکس میومد بغلت میکردو میبوسیدت اصلابیدارنمیشدی درعوض شبا بیداربودی وگریه میکردی.
حدودا تا دوماهگی همین جوری بودوزیاد گریه میکردی اما کم کم دیگه بهترشدی وشبا هم کمتربیدارمیشدیوخوشبختانه گریه هاتم کمترشد .
ازحموم خیلی خوشت میومد واصلا گریه نمیکردی البته الان هم همین جوری هستی توحموم اصلا گریه
نمیکنی وبه محض اینکه میری حموم باتعجب درودیوار وکاشی های حموم به دقت نگاه میکنی وچشماتو تا اخرباز میکردی.
چهارماهت که شد دیگه خودت پستونکتو از دهنت درمیاوردی ودوباره اونو برعکس میذاشتی تو دهنت
گاهی وقتا هم که دهنتوپیدا نمیکردی اونواشتباهی میزدی به دماغ وچشمت وصورتت.
ولی پسرگلم حالا دیگه ماهرشدی ودهنتوبه راحتی پیدا میکنی هرچندهنوزم اونوبرعکس میذاری دهنت.