محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

قندوعسل مامان و بابا

بالاخره چهاردست وپارفتی

منم بعداز چندروز سرماخوردگی سخت اومدم بگم که پسرکوچولوی من درشب 22بهمن ودرسن یازده ماهگی بالاخره چهاردست وپارفت ومنو ذوق زده کرد هرچندسرعت سینه خیز رفتنت خیلی بیشترازچهاردست وپا رفتنته اما من همش یه جورایی انتظارمیکشیدم که تودیگه کی میخوای چهاردست وپا بری گربه سفیدوملوسم .  عزیزدلم پسرم چندروزی تو اتیش تب میسوختی وخیلی بی حال بودی باوجودتب شدید وبی حالی دست از خنده وبازی برنمیداشتی وتا میذاشتیمت توروروک سریع دنبال خرابکاری وسایل بودی پسرک شیطونم چشمات قرمز وکوچولوشده بودوسرفه های بدی میزدی وقتی بردیمت دکتر تومطب ارام وساکت توبغلم نشسته بودی تا نوبتمون شد گذاشتمت روتخت واسه معاینه اول دکتر دهنتو معاینه کرد خوشبختانه گریه نکردی وپسرخوب...
24 بهمن 1391

فرشته زمینی من یازده ماهگیت مبارک

پسرکوچولوی نازمن امروز یازده ماهگی روبه پایان رسوندی ووارد دوازده ماهگی شدی.  قندوعسل من کارای جدیدت تواین ماه عبارتنداز:  1)بای بای کردن  2)چندلحظه ای ایستادن البته با تکیه دادن به چیزی 3)وقتی که روزمین خوابیدی از دستای کوچولوت کمک میگیری ومیشینی  4)چشمک زدن  5)دستاتومیذاری در دهن کوچولوت وصدا درمیاری  6)وقتی با اسباب بازیهات بازی میکنی دیگه خودت اونارویکی یکی داخل سبدت میندازی  پسرک شیطونم کماکان ضد وسایل منزل هستی وعاشق خرابکاری بیشتراز هرچیز سیم دوس داری وهرجا چشمت به سیم بخوره به سرعت خودتو بهش میرسونی واونو میکشی.     چندروز پیش توی روروکت بودی ولباسشویی تو...
14 بهمن 1391

عکسای فرشته زمینی من

 پسرم پشت رل نشسته (رانندگی بدون گواهینامه .... در ماشینم که بازه اقای راننده)        نساگلی(دخترعموی من) که خیلی طاهارو دوس داره شازده کوچولوی ماهرم چقدر قشنگ توپ بازی میکنی فدای خودت وتوپت واون دستای توهوات      اقا پسر مثل دختر خانوما شده    پسرکوچولوی تنبل من بالاخره بعداز کلی سعی وتلاش بی وقفه تونستی وایسی  پسرم اماده شده بره بیرون وبرسشو گرفته که موهاشو شونه کنه     پسرک کنجکاوم روروکتوهرجا بخوای میبری ومیری مثل اینجا که توکشومیزتلفن سرک میکشی.   &nb...
16 دی 1391

ماه کوچولوی من ده ماهگیت مبارک

اول از هرچیز لازمه که فرارسیدن اربعین حسینی رابه همه دوستان ونی نی وبلاگیهای عزیز تسلیت بگم.  قندوعسلم روز به روز شیطون تر وخوشمزه تر میشی .  پسرگلم تودیگه توسینه خیز رفتن بسیارمهارت پیداکردی ومثل تکاورهای نظامی وبه سرعت نور خودتو به وسایل منزل میرسونی.  ماه کوچولوی من دیگه دستتو میگیره به مبل و میز و... واز رو زمین بلند میشی حدودا ده روزی بود که به شدت سعی وتلاش میکردی بلندشی اما موفق نمیشدی وبالاخره پس از کلی سعی وتلاش شبانه روزی در این ماه تونستی بلندشی.  فرشته زمینی من اولین کلمه ای که تواین ماه به زبون اوردی ماما بودنمیدونی وقتی با اون زبون کودکانه خودت منو صدا میکنی چقدر خوشحال میشم انگار دنیاروبهم میدن عزیز...
14 دی 1391

نه ماهگی مردکوچک وخداحافظی با پستونک

سلام به روی ماه شازده کوچولوی من .  اول ازهرچیزبه پایان رسوندن نه ماهگی و ورودبه ده ماهگی روباکمی تاخیربه پسرگلم تبریک میگم.  پسرکوچولوی من الهی فدای قدوقامتت بشم ماه سختی روپشت سرگذاشتی به دلیل دندون دراوردن وهم چنین بیماری سرخجه وازپستونک گرفتن.  بله عزیزم مهمترین اتفاق خوش ایند نه ماهگیت این بودکه شما دیگه به ما ثابت کردی اقا شدی ودیگه پستونک نمیخوای واین امربرای من وبابایی خیلی مهم بود.  ماجرای پستونک نخواستنت ازاین قراربودکه پستونک شما موقع شستن جنابعالی تو دستشویی افتاد وفرداش که یه پستونک جدید واست گرفتیم به محض اینکه میذاشتیمش دهنت حالت به هم میخورد واونو بیرون مینداختی ودیگه اصلا نگرفتیش ماهم وقتو غنیمت ش...
17 آذر 1391

اولین مروارید سفیدت مبارک عسلم

قندعسل بی تابم علاوه براینکه سرخجه دراورده اولین مروارید سفیدشم یه کوچولو پیداشده به خاطرهمین پسرکوچولوی ما روزای سختی رو میگذرونه چون هم داره با خارش اون دونه های قرمز دست وپنجه نرم میکنه وهم به خاطر بیرون اومدن اون دندونش اذیت میشه الهی مامان فدات شه پسر حسینی من امام حسین کمکت کنه  وزود زود دندونات بیادبیرون وخوب بشی.   با اون یه نصفه دندون کوچولوت نون میخوری دیگه وقتی با لیوان بهت اب میدم می خوره به دندونت ویه صدای نازی میده وهم چنین وقتی با قاشقت بهت غذا میدم قاشق میخوره به اون مروارید سفید وخوشگلت .  البته ناگفته نمونه که چندروزپیش خاله این دندون کوچولوتو کشف کردووقتی بهم گفت اصلا باورم نمیشد از خوشحالی میخواستم...
3 آذر 1391

سرخجه

پسرم چندروزی بود که به شدت تب میکردی مثل اتیش توتب میسوختی وبه هیچی میل نداشتی توکه این همه سرلاک با اشتها میخوردی وقتی بهت میدادم همه رو بالا میاوردی .   عزیزم پسر مظلومم تواین چندروز اب شدی اون گردن کوچولو وسفیدت باریک ولاغرشد واون پاهای تپل مپلت هم دیگه لاغرشده مهمترازهمه اون لپای خوشمزت اب شد  .   بعدازچندروزتب متوجه شدم که دونه های قرمزی روی صورت وگردن وشکمت هست وقتی بردیمت دکتر گفت کوچولوی شما سرخجه دراورده خیلی ترسیدم اخه توانقدر بی حال ومظلوم بودی که دلمو اتیش میزدی خوشبختانه الان خیلی بهترشدی وانشالا زود زود خوب بشی عزیزم گل پسرم .   پسر خوشرو وبازیگوشم این چندروز دیگه نه حوصله خندیدن داشتی ونه حوصله با...
3 آذر 1391