جیگیلی من هفت ماهگیت مبارک
گل پسرنازم عسلم امروزهشت ماهه شدی وهفت ماهگی هم به پایان رسوندی. قندوعسلم هرروزکه میگذره باشیرین کاری های جدیدترت مارو خوشحال میکنی حالا دیگه خیلی خوب من وبابایی رو میشناسی ووقتی میری بغل مادرجون ومن میرم با اون چشمای نازو براقت پشت سرمونگاه میکنی واون لبای خوشمزه تو اویزون میکنی وگریه میکنی. وقتی میام ازبغل مادرجون بگیرمت دستاتوبرام باز میکنی وخودتو واسم میندازی منم اینجاست که دلم اب میشه وزود بغلت میکنم وحسابی غرق بوست میکنم . نفس مامان وبابا از شیطنت هات بگم که حالا دیگه وقتی روزمین درازت میکنیم اگه دوس نداشته باشی درازبکشی به سرعت سر وپاهاتوتا اونجایکه میتونی بالا میاری ومیخوای بلندشی بشینی. پسرک...
نویسنده :
سحر
12:14